هو الحق؛
حضرتش گفت که “ما خیرُ خیرٍ لا یُنال الا بشر”.
همه تصاویر شبیه همان. همه دلایل وجود اون تصاویر هم شبیه همان. دلیل؛ منافعی که پشت میز مذاکره قابل جابهجایی نیستن. خبرش رو خوندم ولی سعی کردم تصاویر رو نبینم. نشد، همینطور پشت هم تصاویر حوادث مشابه میومدن، دیوار ذهنم شده نمایشگاه عکس. روهینگیا، صبرا و شتیلا، قانا، دیر یاسین، شلمچه، حلبچه، مجنون، سردشت، هیروشیما، یمن، ادلب ادلب ادلب …
ندیدن تصاویر فرار بود، باید یک جوری سهیم بود در این رنج بیحساب. باید درد کشید، روح باید که صیقل و سوهان بخورد با این درد
هم سینه پر از آتش، هم دیده پر آب اولی.
میترسم، میترسم از نفرین مظلوم که “اِتَّقُوا دَعوَةَ المَظلُومِ وَ إن كانَ كافِراً فَإنّها لَيسَ دُونَها حِجابٌ”. که اگر این امنیت ما، ثمره کشتار، ویرانی و از بین رفتن ملتی در جایی دیگر باشد.
البته در همون وهلهی اوّل هم امنیت ما گره نخورده بود به سوریه، بلکه ایدئولوژی بود.
حالا این که چه قدر صاحب این جانها و خونها راضی باشد کاین همه قلب و دغل در کار داور میکنند، لا یعلمه الّا هو و اولیائه.
هرچند که به قول حافظ گوییا باور نمیدارند روز داوری، وگرنه اون سطح جنایات خیلی توجیه دیگهای بعیده برداره.