هو الودود؛
نقل میکرد از ملامحسن فیض کاشانی که چلهای نشست تا به مقامات تازه و بالایی برسه. بعد از چله خبری نشد، دوباره نشست و باز خبری نشد. دید که مقام علمی حاصله از اون چله، اثر جنبی چله هست نه اثر اصلیش. اگر خالص بودی برای اون اصل، این هم برات حاصل میشه وگرنه که وقت تلف کردی.
حضرتش گفت که
إِنَّ النَّاسَ عَبِيدُ الدُّنْيَا، وَالدِّينُ لَعْقٌ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ يَحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَايِشُهُمْ فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ الدَّيَّانُونَ
هیچ وقت شاید دنبال اون اصلش نگشتیم. اگر هم گفتیم “اللّٰهم إني أعوذ بک من قلبٍ لا یخشع”، دنبال قلب رقیق نبودیم برای این بوده که فلان کارمون راه بیفته. اما امان از زمانی که کارمون راه نیفته. از الف تا ی، به همه چیز شک میکنیم.
همه تلاشمون رو میکنیم، همه زورمون رو میزنیم که به وقتاش، زمان سختیش دست حکمتت رو ببینیم ولی این نمیشه إلّا بتوفیقٍ منک که جَلَّلَنِى التَّباعُدُ مِنْکَ لِباسَ مَسْکَنَتى که دوری از تو فقیرمان کرده.
اگرچه مست و خرابام، تو نیز لطفی کن
نظر بر این دلِ سرگشته خراب انداز