در ستایش زندگی

آن‌که عالم مست گفت‌ش آمدی
”کَلَّمینی یا حُمیرا“ می‌زدی

چند وقتی بود داشتم فکر می‌کردم که ما گاها به قدری غرق در جست و جوی معنا می‌شویم که آن اصلی را که معنا قرار بود قوام‌بخش‌ش باشد فراموش می‌کنیم. نتیجه هم می‌شود لابد گم شدن در پارادایم‌های مختلف، تمرکز و دقت برای معنی‌دار بودن بی‌اینکه وقت داشته باشیم از آن معنی لذتی ببریم. ما در مهندسی به آن می‌گوییم درجه آزادی. شما اگر زیادیِ پارامترِ تعریفْ‌شده داشته باشی، نتیجه‌ش می‌شود تناقض در جواب و عدم حل مسئله. ساده‌ترش این که میگن اگه چهارطرف گربه رو ببندی، چنگ می‌زنه. بعضا به قدری دنبال این رفتار و معنی همه‌چیز تموم‌ میشیم که یک انسان پرتناقض و عبوس و ترش‌رو جای اون چیزی که باید می‌شد رو می‌گیره. به نظرم‌جنبه انسانی ما نیاز به یک‌ قسمت رهایی داره، یک قسمت غیرکامل که همه چیزش هم‌ حساب شده نیست.
ما هر چقدر هم‌ کامل و پرمعنی بخوایم عمل بکنیم اما بی‌نیازتر از سید عالمین در امور انسانی نیستیم که وقتی مستغرق دنیای دیگری بود می‌گفت ”كَلِّميني يا حميراء“

دیدم آرش نراقی خیلی فصیح‌تر این رو گفته، رسیدید بشنوید

https://t.me/arash_naraghi/111

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *