کیپ لفت حاجی

پلاستیک آقا، پلاستیک خیلی مهمه. چند پی (پنس) شارژشه. صبح شنبه روزی میری واسه دویدن، پلن عصر گشتن و خرید خونه‌اس. برنامه زندگی تومنی سنار فرق داره، دیگه داستان نمی‌تونه خرید صبحونه و لاته تیک‌اوی و خرید طرح ترافیک و ناهار رستوران و الخ باشه. از دویدن بر می‌گردی، قهوه درست می‌کنی میریزی تو فلاسک‌ت، میذاری جیب‌ت و میری شهرو بگردی. دقت می‌کنی که پلاستیک واسه خرید از اون فروشگاه رفاه‌طوره همراهت باشه حتما. می‌رسی ایستگاه اتوبوس و ده دقیقه‌ای صبر می‌کنی که بیاد، میای سوار شی می‌فهمی همین خطه ولی جهت توفیر داره، کیپ لفت حاجی. میری تو فروشگاه، اول میری سراغ آفر!ها، مثلا یه سالومون چهارتاس، دوتا ببری بهت میدن هفت‌تا، بیگ‌دیل! یه پوندم یه‌ پونده. آی شرفی می‌گفت آخر برجاشون یه پنی هم براشون خیلیه، الان دوزاری‌م افتاد که چی و چه‌جور. میری تو صف وایمیستی که حساب کنی، ازت سکه می‌خواد، این نامسلمونا رو سکه‌هاشون عدد نداره، باس مطالعه! کنی سکه رو. شروع می‌کنی خوندن سکه‌ها، ۲۰۱۷ الیزابت فیلان و …، اونورش نوشته یک پوند. وسیله‌ها رو جمع می‌کنی، زیر بارون ده دقیقه‌ای راه هست تا ایستگاه اتوبوس، تاکسی گرفتن یعنی خودکشی مالی. موش آب‌کشیده می‌رسی به ایستگاه دست تکون میدی و سوار میشی، اینجا خیلی تشکر می‌کنن، به راننده cheersی میگی و میری میشینی. خدا خیر این نقلیه عمومی‌شونو بده، نبود باید پیاده گز می‌کردیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *