تو انگار کن از روستا رفتی شهر، مرام و احوالات آدما منظورمه وگرنه که جفتشون تو یه متحده! پایتختان. آدما تیپ مهمونی، همه ادکلنزده و سانتیمانتال دارن میدون از این ایستگاه به اون ایستگاه، اخلاقم ندارن اکثرشون؛ خلاصه شهری دیگه. اینجا سیستم حمل و نقل شهریشون Contact less هست، یعنی شما بلیط نمیخواد بخری، همینجور کارتو که بزنی میری، تا یه عددی هم بیشتر ازت کم نمیشه.
شب گمونم از دانشگاه مستقیم راه افتادم برم سمت ایستگاه اتوبوس، نه ساعتی راهه. یعنی چارهای نداشتم غیر از اینکه از دانشگاه راه بیفتم، بیخانهمان بودم و جام شده بود آفیس که همون دفتر کارمون باشه. یه کم زود رسیدم به ایستگاه اتوبوسای بین شهری، میدون جرج پیاده شدم، وسط میدون یه نماد خیلی بزرگه که یه آهنگ آروم ازش پخش میشد، تقریبا کسی تو میدون نبود، بارون خیلی آرومی میزد به صورتم. یه رستوران باز دیدم، راهمو طولانی کردم که بیشتر تو بارون و آرامش آهنگین میدون باشم.
از ایستگاه اتوبوس اومدم بیرون، مستقیم رفتم سمت یه کافه، نه ساعت بدخوابی بود خلاصه. کافهای خوردم و از گوگلمپ کنسولگری رو پیدا کردم. خدمت انورتون که از اونجا که من بودم، ۴۵ دقیقه تا کنزینگتون راه بود. راه افتادم سمت ایستگاه اتوبوس.
بیمروتا یه چهارسانت بیشتر فاصله نذاشتن جلوی پای آدم، حالا نصف اتوبوسم خالیهها، خدا رو شکر کسی کنارم نشست. راهش ولی کیف داشت، بارون میزد به شیشه، طبیعت و جاده و شب. از شهرایی که رد شد، نیوکاسلو خیلی دوست داشتم، یه جای دیگه هم دلم رو فشرد، بعد فهمیدم کجاس؛ نخی ناپیدا از جنس روح، راه بین قلوب.
حرکت کردم به سمت کنسولگری، سرم توی گوشی بود که کجا رو بپیچ چپ و فلان جا رو بپیچ راست، همینجوری داشتم میرفتم و چشم میانداختم اینور اونور که ببینم ردی نشونی چیزی از کنسولگری هست یا نه. باد میومد با یه هوای نیمه ابری نیمه آفتابی. باز چشم انداختم که پرچمو دیدم بالای کنسولگری، ذوق کردم، بیاختیار از دیدناش خوشحال شدم، انقدر خوشحال شدم که خودم تعجب کرده بودم. بگذریم که کارم تو کنسولگری گیر کرد ولی هنوز خوشحالی اون لحظه یادمه، احساس تعلق، یه بستری که باهاش هویت میگیری، که فارغ از یه مرز جغرافیاییه. من از بالا بودن نماد این هویت جمعی ذوق کرده بودم.
صبح هوا روشن شده بود و رسیده بودیم نزدیک لندن، پشت ترافیک ورودی به شهر گیر کرده بودیم، تو بگو مثل ترافیک کرج به تهران. تا چند ساعت دیگه قرار بود بیاختیار ذوقزده بشم.