داشتیم از یه نمایشگاهی بازدید می‌کردیم که تخصصی روی کربلا کار می‌کردن/می‌کنن. تقریبا آخرین جایی که دیدیم داشتن روی واقعیت مجازی عاشورا کار می‌کردن. عینک رو زدم و خودمو رو به صحرا دیدم. سرمو که چرخوندم برگشتم روی‌به‌روی خیام، آتش آن بود که در خرمن پروانه زدند. عین بارون بهاری …

مسیر بلوار کشاورز نزدیکای میدون ولیعصر یه بنده خدایی هست که نشسته و سنتور می‌زنه. ساعت ترافیکی صبحه و یه چند دقیقه‌ای روبروش هستم. به چهره و دستاش دقیق میشم.  معمولا به چهره‌ها دقیق میشم. خطوط صورت، عضله‌های دور چشم و خود چشم‌ها که همه چیز رو میگن. تعجب، خوشحالی، …