اتوبوس خط ۲۵، از یه طرف می‌خوره مرکز شهر و از اون‌طرف دانشگاه. اخیرا شلوغ‌تر شده، دو طبقه پر میشه و جای نشستن نیست. خونه رو در همین مسیر گرفتم بین مرکز شهر و دانشگاه که خَیرُ الاُمور اوسَطِها. باد شدیدی میاد، پشت به باد می‌ایستم که کمتر اذیت کنه. …

آن‌که عالم مست گفت‌ش آمدی ”کَلَّمینی یا حُمیرا“ می‌زدی چند وقتی بود داشتم فکر می‌کردم که ما گاها به قدری غرق در جست و جوی معنا می‌شویم که آن اصلی را که معنا قرار بود قوام‌بخش‌ش باشد فراموش می‌کنیم. نتیجه هم می‌شود لابد گم شدن در پارادایم‌های مختلف، تمرکز و …

The weight of your silence is very terrible. این جمله مونولوگی هست از فیلم سایلنس. مونولوگی که کشیشِ متعهدِ در دردسر افتاده با خدا داره. به نظرم این کشیش به نوعی نماینده انسان دین‌دار معاصر هست. انسانی که هیچ‌وقت نتونسته و نخواهد توانست با خدای خود دیالوگی داشته باشه. سکوتی …

عرض‌م اینه که جمع مهمه، اون تجربه جمع‌بودگی، گعده داشتن، علقه  داشتن به یک گعده/جمع.  کلا برای دیدن/شنیدن/خوندن خیلی وسواس دارم. مثلا شاید وقتی تنهام هیچ‌وقت شش و هشت گوش ندم ولی تو مسافرت گوش میدیم با ملت و هر و‌ کر. یا مثلا تنهایی واسه یه فیلم/کنسرت/تئاتری که به …