افراد زیادی از فلسطینی‌ها و شناس‌های مقاومت جمع شده بودند تا متن سخنرانی او را در سازمان ملل به عنوان اولین فلسطینی‌ای که “به نام مردم فلسطین” در سازمان ملل صحبت می‌کند بنویسند.  ابوعمار تقریبا یک سال بعد از حمله یک گروه فلسطینی به ورزشکاران اسراییلی در برلین در سال …

فکر کن؛ خانواده‌ی خسته‌اش را وعده می‌دهد که بمانید، درخت و آتشی می‌بینیم. یا از آن راهی می‌یابیم یا تکه‌ای از آن را می‌آورم که خداوند بنده‌اش را در آن واحد از دو امید ناامید نکند. می‌روی آتشی بیاوری، کلیم‌الله می‌شوی، می‌گوید موسی من خدای تو هستم و تو دیگر …

هو المحبوب؛ حنین رو معجم‌های عربی اینجور توضیح دادن “صوت الأم الى ولدها”، “صوت الريح و النسيم الرقيق”، “صوت المشتاق”. به انگلیسی ترجمه کردن longing/craving. به فارسی مثلا میشه اشتیاق. درویش میگه “الحنين هو زائر المساء، حيث تبحث عن آثارك فيما حولك ولا تجده” ‏احن اليك  ‏حنين الغريب اذا ذكر …

داشتیم از یه نمایشگاهی بازدید می‌کردیم که تخصصی روی کربلا کار می‌کردن/می‌کنن. تقریبا آخرین جایی که دیدیم داشتن روی واقعیت مجازی عاشورا کار می‌کردن. عینک رو زدم و خودمو رو به صحرا دیدم. سرمو که چرخوندم برگشتم روی‌به‌روی خیام، آتش آن بود که در خرمن پروانه زدند. عین بارون بهاری …

مسیر بلوار کشاورز نزدیکای میدون ولیعصر یه بنده خدایی هست که نشسته و سنتور می‌زنه. ساعت ترافیکی صبحه و یه چند دقیقه‌ای روبروش هستم. به چهره و دستاش دقیق میشم.  معمولا به چهره‌ها دقیق میشم. خطوط صورت، عضله‌های دور چشم و خود چشم‌ها که همه چیز رو میگن. تعجب، خوشحالی، …

مسیر کلاس زبان و ترافیک‌ش. ذهن‌م همینجور مشغول بود. از اون مشغولیتا که نمی‌دونی گیر کجاس. یعنی می‌دونی، نمی‌دونی کجاش گیرت انداخته. پشت چراغ قرمز، زمان‌ش طولانی بود و دیگه غرق شدم. فهمیدم کجا بودم، نجف. روی در ورودی سجده کرده بودم و… خیلی طولانی شده بود دیگه، یه روز …

سال نو و دو بود گمونم که رفتم اولین کفش کوه‌م رو خریدم. برنامه‌م هفتگی بود که شکسته و بسته اجراش می‌کردم. یه وقتایی تنهایی، یه وقتایی با یه گروه ده نفره. خلاصه ول کنش نبودم. جذابیت داشت، انگار نمود بی‌آرایش و تک‌بعدی خود زندگی بود، بدون همه اون پراکندگی‌هایی …

هو الودود؛ نقل می‌کرد از ملامحسن فیض کاشانی که چله‌ای نشست تا به مقامات تازه و بالایی برسه. بعد از چله خبری نشد، دوباره نشست و باز خبری نشد. دید که مقام علمی حاصله از اون چله، اثر جنبی چله هست نه اثر اصلی‌ش. اگر خالص بودی برای اون اصل، …

هوا الحق؛ یه دیالوگ بین حاج حیدر و ارشدش تو بادیگارد هست که: – تو که به همه چیز شک نکردی؟ + چرا … اولین کارم تو دانشکده فنی عضویتِ انجمن اسلامی بود. اصلا هدف‌م از دانشکده فنی اون جو اجتماعی‌ش بود، اون هویتی که دانشکده به دانشجوش می‌داد. اون …

هو الحق؛ حضرتش گفت که “ما خیرُ خیرٍ لا یُنال الا بشر”. همه تصاویر شبیه هم‌ان. همه دلایل وجود اون تصاویر هم شبیه هم‌ان. دلیل؛ منافعی که پشت میز مذاکره قابل جابه‌جایی نیستن. خبرش رو خوندم ولی سعی کردم تصاویر رو نبینم. نشد، همینطور پشت هم تصاویر حوادث مشابه میومدن، …